دانلود رمان دلی نمونده بشکنی
دانلود رمان دلی نمونده بشکنی
خلاصه:
دانلود رمان دلی نمونده بشکنی کلید رو که از مشاور املاک گرفتم دیگه سر از پا نمی شناختم. جوری راه می رفتم که انگار رو ابرها دارم پرواز می کنم و ماهان هم به تمام این بچه بازی های من می خندید. اینقدر از خانواده ات خسته شدی که حالا واسه زندگی مجردی اینجور خرذوق شدی؟
از متن رمان:
لوس نشو ماهان! میدونی که چقدر همهتون رو دوست دارم
اما اینکه حس کنی اینقدر بزرگ شدی که مستقل میشی یه چیز دیگهست.
دوباره اخماش رو تو هم کرد.
– اگه به من بود که الان تو خونه نشسته بودی، چادر گلدارت هم سر کرده بودی
و منتظر بودی صدات کنیم، چایی بگردونی واسهی خواستگارت.
دانلود رمان دلی نمونده بشکنی
مثل هر دختر ایرونی اصیل دیگهای. اما چه کنم که مامانخانم اصرار داره دختر یکی یکدونهش دکتر متخصص بشه.
دکتر متخصص رو با ادای مامان گفت. خندیدم و سعی کردم مثل همیشه
با خلبازیام از دلش دربیارم. شروع کردم به قلقلک دادنش. اونم درحالی که
پشت فرمون ریسه میرفت و تمام تمرکزش به جلو بود، سعی میکرد از دستم نجات پیدا کنه.
– نکن خل دیوونه! تصادف میکنیما!
صاف نشستم و خودم رو لوس کردم.
– خلِ دیوونه خودتی! مثلا دکتر مملکتما!
– تقصیر منه مامان خانم یه دکتر خل دیوونه تحویل جامعه داده که نمیدونه پشت فرمون جای شوخی خرکی نیست؟
خودش قاهقاه به حرفش خندید، اما به من برخورد و جبهه گرفتم. اخمای درهمم
رو که دید سعی کرد از دل خواهر کوچولوی یکی یکدونهی لوسش دربیاره.
– خب حالا، قهر نکن! هرچند خل دیوونه ای اما عوضش بهترین و خوشگلترین دکتر دنیایی.
وقتی دید پاچهخواری پاسخگو نیست، دست رو نقطهضعف همیشگیام گذاشت.
– اگه خانم دکتر قول بده باهام آشتی کنه، قول میدم ببرمش واسهی خونهاش جینگیل وینگیل بخرهها.
با یادآوری خونهی جدیدم که وقتی برای تخصص اصفهان قبول شده بودم
مامان برام کرایه کرده بود، لبهام به خنده باز شد.
دانلود رمان دلی نمونده بشکنی
یه خونهی خوشگل مبله که فقط چند تا جینگیل وینگل تزییناتی کم داشت تا بشه مثل خونهی رویاهام.
یه خونهی رویایی که فقط یه خانم دکتر کم داشت تا توش ساکن بشه. ی
اد اون جملهی معروف افتادم که دست یه خانم دکتر بوده میرفته مطب و برمیگشته
و با این فکر خندهام پهنتر شد و به چشم ماهان اومد و خندهی من رو پرچم صلح تصور کرد.
***
کاسهی آب رو که پشت سر ماهان خالی کردم بالاخره من موندم
و دنیای مجردیام. داخل خونه برگشتم تا برای شام شب رو آماده کنم.
تلویزیون رو روشن کردم و گذاشتم شبکه پیامسی. داشت آهنگ فریمن پخش میکرد.
صداش رو زیاد کردم تا از آشپزخونه هم بشنوم و پشت میز نشستم و مشغول پوست گرفتن بادمجونها شدم و زیر لب با خواننده همخوانی میکردم.
تو رو با همه بدیهات، تو رو با خوبیهات
حتی با بیتفاوتیهات دوست داشتمت
نمیدونم چی شد تنهام گذاشتی رفتی
چیزی نمونده برام جز یه دنیا بدبختی
خیلی دوست داری….
دانلود رمان دلی نمونده بشکنی
یکهو صدای موزیک قطع شد. حتما باز رفته روی در جستجوی سیگنال.
از جا بلند شدم تا چک کنم که صدای امید مجری شبکه منوتو پخش شد.
– نخستین ترانه برای شما صد دلار به همراه خواهد داشت. ترانهی دوم دویست
و پنجاه دلار و ترانهی سوم پانصد دلار.
باعجله خودم رو به نشیمن رسوندم تا دلیل این تغییر کانال ناخواسته رو بدونم
که درکمال تعجب مردی رو دیدم که پشت به من روی کاناپه لم داده بود و با اشتیاق به تلویزیون خیره شده بود.
نویسنده:مینا طبیب زاده
موضوع:تخیلی و طنز
طراح:h•a•n•a
تعداد صفحات:215